ماجراهای ما و داداش کوچیکه
نوبت به سونوگرافی سه ماهه دوم ما رسید و پنج شنبه صبح خانوداگی عازم کلینیک شدیم برای سونوگرافی . صبر کردیم تا نوبتمون بشه برای ویزیت اما ماشالا اینقدر رادین شلوغ کرد که من ترجیح دادم برای اینکه تمرکز خانم دکتر موقع سونو بهم نریزه تنها وارد اتاق بشم ، دکتر تا دستگاه رو گذاشت رو شکمم گفت میدونی جنسیتش چی هست ، گفتم نه ! گفت بچه اولت چیه ؟ گفتم پسر ، گفت پس بهش بگو داداش دار شدی بعد کمی بررسی دکتر متوجه شد ضربان قلب فرشته کوچولو نوسان داره و منو فرستاد بیرون از اتاق تا ی چیز شیرین بخورم و مجدد سونو کنه ، اومدم بیرون به حسین ماجرا رو گفتم رادین عزیزم همش در حال گفتن ماما ماما بود و کلا میتونم بگم که اون قسمت رو هوا بود سریع رفتیم بیرون ی ابمیوه گرفتیم و خوردیم (من و رادین ) برگشتم پیش دکتر ، متاسفانه ضربان قلب بازم تعادل نداشت ، برای بار دوم اومدم بیرون و این سری خامه عسل خوردم وقتی برای بار سوم دکتر شروع کرد به سونو خدا رو شکر ضربان قلب پسر نازنینم خوب شده بود اما دکتر ی اکو قلب جنین پیشنهاد داد ؛وقتی اومدم بیرون سرع حسین پرشید چی شد و وقتی گفتم اوکی شد اشک تو چشماش جمع شد شنبه رفتیم پیش دکتر حقیقی اون هم ضربان قلب رو چک کرد و گفت خدا رو شکر مشکلی نیست اما برای اطمینان اونم اکو قلب رو پیشنهاد داد ؛ خلاصه مه دیشب که شب یلدا بود و ما رفتیم خونه مامان اینا و قرار شد شب بخوابیم تا من صبح زود برم بیمارستان رجایی برای اکو . خلاصه صبح رفتم و خانم دکتر اکو رو انجام داد خدا رو شکر مشکل خاصی ندید ، هنور ی وقتایی ضربان قلب فرشته کوچولو ی ما کند میشه اما سریع به حالت نرمال بر میگرده دکتر گفت جای نگرانی نیست اما برای شش هفته دیگه چکاپ مجدد رو پیشنهاد داد .
پ.ن.دومین شب یلدا با حضور رادین عزیزدلم و شیرین کاریاش به ما خیلی خوش گذشت .